نویسنده: رضا وطن دوست(1)




 

پیشگفتار

جامعه بشری از همگراییها و همبستگیهای متنوعی برخوردار است که در میان آن پیوند اخوّت و برادری در جامعه ایمانی استوارترین آنهاست. این پیوند که از ایمان سرچشمه می گیرد و در سطوح مختلف زندگی اجتماعی گسترش می یابد. در قرآن و به دنبال آن در سیره پیشوایان دینی نمودی ویژه دارد و برای استوارسازی روابط اجتماعی بر پایه ایمان و تحقق پیوند برادری، راههایی کارساز و کارآمد را برایش ارائه کرده اند.
این جستار که با هدف بررسی و بیان این راهها نگاشته شده است پس از واژه شناسی و اشاره ای گذرا به موارد کاربرد اخوّت در قرآن و ذکر مؤلفه های آن، به بیان شیوه های تحکیم برادری و نیز آسیب شناسی این پیوند پرداخته و سرانجام مهمترین وظایف و حقوق متقابل برادری در جامعه ایمانی را یاد آورده است.

واژه شناسی

«اخوت» در واژه، به پیوندی گفته می شود که دو یا چند چیز را به هم مرتبط می سازد، از این روی به ریسمانی که وسط آن به زمین یا میخ دیوار، محکم شده و دو سر آن به شاخ یا پای دو حیوان بسته شده باشد، «أخِیَّه» گفته می شود، نیز کسی که دو شیء را در امری مشترک و نقطه ای خاص، همانند می سازد می گوید: «آخَیتُ بَینَ الشَّیئَینِ»
این دو نقطه مشترک که دو یا چند چیز را به هم پیوند می دهد، ممکن است پدر یا مادر باشد که از آن به «اخوّت تنی» تعبیر می شود، و یا آن نقطه مشترک، شیر مادر باشد که از آن به «اخوّت رضاعی» تعبیر می گردد. همچنان که ممکن است این نقطه مشترک، اشتراک در قبیله، دوستی، شرکت، ایمان و مانند آن باشد که این رابطه ها را به ترتیب «أخو القبیله»، «أخو الصداقه»، «أخو الشرکه» و«أخو الایمان» می خوانند.(2)
بی گمان ژرفترین و استوارترین پیوندها در میان این گونه روابط، پیوند برادری ایمانی است، زیرا در پیوند اخوّت ایمانی راهی یگانه و هدفی واحد وجود دارد که همه در سایه ایمان به آن هدف مشترک، راه می سپارند، چنان که در تفسیر «تبیان» آمده است: «أصل الأخ؛ أنَ الأخ مقصده مقصد أخیه (3) «: اسا برادری بر این استوار است که هدف برادر همان هدف برادر ایمانی اش است».
لازم به ذکر است که در قرآن، برخی واژگان مانند خلیل (4)، صدیق (5)، حبیب (6)، رفیق (7) و قرین (8) یاد شده که بر نوعی دوستی، رفاقت و همنشینی دلالت دارد، ولی از آن روی که موضوع این جستار، اخوّت ایمانی است و برخلاف دوستی و رفاقت که مفهومی خاص و محدود دارد از مفهومی گسترده برخوردار است، به طوری که نه تنها دوستی در قبیله، شهر و کشور را در برمی گیرد بلکه کل جامعه ایمانی را شامل می شود. از این روی در این بخش، تنها به واژه شناسی اخوّت بسنده می شود و از گفتگوی خاص و مستقل پیرامون واژگان یاد شده، خودداری می گردد.

مفهوم شناسی قرآنی اخوت

در واژه شناسی «اخوت»، به کوتاهی بیان شد که این واژه در جایی به کار می رود که چند چیز یا چند نفر با هم پیوندی مشترک داشته باشند. قرآن کریم این مفهوم را در چندین مورد به کار برده است که برای آشنایی با آن، به این موارد اشاره می گردد:
1- برادری تنی، اعم از آن که از طرف پدر و مادر باشد (9)، یا از طرف پدر تنها (10) یا مادر تنها (11).
2- برادری رضاعی (12)
3- همراهی (13)
4- خویشاوندی (14)
5- شهروندی (15)
6- اخوت ایمانی (16)
7- اخوت شیطانی
توضیح آن که اگر انسانها در نقطه ای کور و دور از معنویت، مشترک بوده و پیوندی خلاف دین و دینداری داشته باشد دارای اخوّت شیطانی اند؛ کافران، مشرکان، منافقان، و آن افرادی که به تباهیها دامن می زنند از کسانی اند که از نگاه قرآن، «برادر شیطان» خوانده شده اند. (17)

مولفه های برادری و اخوت ایمانی

برادری و اخوت ایمانی که تجلی جامعه ای برتر و آرمانی است دارای عناصر و مؤلفه های ویژه است که جامعه ایمانی را از هر جامعه دیگر متمایز و ممتاز می سازد.

1- ایمان

یکی از مؤلفه های اخوت، ایمان است. تا ایمان در دل آدمی ریشه نگیرد میوه شیرین اخوت، به ثمر نمی نشیند. ایمان است که دلها را به یکدیگر مهربان می کند و بذر دوستی و عشق به یکدیگر را در دلها می افشاند و جامعه ایمانی را بر هدف واحد و موضع مشترک گرد می آورد، چرا که ایمان نوری است روشنی بخش که هم هدف را روشن می سازد و هم راه را و هنگامی که راه و هدف هر دو روشن گردند تمامی اهل ایمان تنها همان راه را در پیش می گیرند و در شعاع نور ایمان تنها به سوی همان هدف رهسپار می شوند. این در حالی است که بی ایمانی، نوعی تاریکی و ظلمت است؛ در ظلمت نه هدف معلوم است و نه راه روشن؟ و بسیار مبرهن و آشکار است که نتیجه این ظلمت، چیز جز بیراهگی و پراکندگی نیست: «تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ».(18)
قرآن کریم این حقیقت را روشن می دارد، که ایمان مایه وحدت، و بی ایمانی مایه پراکندگی است. از نگاه قرآنی، پراکندگی و نابرادری ویژه دوره پیش از پذیرش ایمان است، ولی هنگامی که ایمان در دلها راه یابد، قبیله گرایی، رنگ می بازد و اختلاف و نابرادری جای خود را به یگانگی و برادری می دهد:«وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً» (19)

2- همگرایی

در مفهوم اخوّت ایمانی، این حقیقت نهفته است که اهل ایمان نه تنها مانند دیگر انسانها در زندگی اجتماعی خود از فعالیّتهای مشترکی برخودارند بلکه بهره مند از تعاملی سالم و همگرایی بایسته نیز می باشند، زیرا برادری و اخوت ایمانی که میان جامعه ایمان مدار رابطه ای عمیق برقرار می سازد از دلبستگی روحی و همگرایی معنوی حکایت می کند که بی گمان از روح حاکم بر قوم، قبیله و حتّی روح بشری، برتر است.
این روح همگرایی است که می تواند از افراد پراکنده - که هرچند به لحاظ مکان و زمان از هم دور بوده و از نظر نژاد و زبان بیگانه باشند جامعه ای واحد و استوار بسازد؛ جامعه ای شکل گرفته از سلمان ایرانی، بلال حبشی، غلام یمنی، صهیب رومی، ابوذر غفاری، اویس قرنی و دیگران. نیز به دلیل همین دلبستگی معنوی است که افراد برای پیوستن به دیگر برادران ایمانی، رابطه خود را از هر کس دیگری - هرچند رابطه پدر فرزندی و خویشاونی باشد می گسلند. قرآن در بیان این واقعیت می فرماید: (لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ) (20)
قرآن که از روح همگرایی در جامعه ایمانی خبر می دهد، هر نوع کناره گیری و عزلت نشینی را نادرست و ناپسند می داند و با ارائه راهکارهایی مؤثر، از همگان خواسته است تا فعالانه، در جامعه حضور یابند و در ساختن جامعه ای ممتاز، از هیچ کوششی دریغ نورزند. فرامین «صابِرُوا و رابِطُوا) (21)، (اَنفِقُوا فی سَبیلِ اللهِ) (22)، (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ) (23)، (أَمرُهُم شُوری بَینَهُم) (24)، (لا تَنازَعوُا فَتَفشَلُوا وَ تَذهَبَ ریحُکُم) (25)، (وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ) (26) و مانند آن، از جمله خواسته های خداوند، در جهت تحکیم همگرایی در جامعه ایمانی است.
قرآن کریم در هشدار به کسانی که در ساختن جامعه ای سالم کوتاهی می کنند و به جای حضور در متن جامعه، تنها به نظاره می نشینند، می فرماید:(وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لاَ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً ) (27)
به عبارت دیگر: شعله فتنه نه تنها ستمکاران را در خود می گیرد، بلکه دامان همگان را خواهد گرفت.

3- دوستی و مواسات

یکی از مؤلفه های اخوت ایمانی، دوستی مسلمانان و مواسات اهل ایمان با یکدیگر است؛ زیرا به استناد آیه (... رُحَماءُ بَینَهُم) (28) دوستی و مهرورزی به دیگران از ویژگیهای اهل ایمان است. امام صادق علیه السلام می فرماید:
«لازمه این مهربانی، دوستی و مواسات در میان اهل ایمان است.» (29)
آن حضرت، در جای دیگر می فرماید:
(اِنَّ مِن حَقِّ المُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ المَوَدَّةَ لَهُ فی صَدرِهِ المُؤاساهَ لَهُ فی مالِهِ) (30)
پیشوایان ما در تأکید بر ضرورت دوستی و مواسات در میان مسلمانان، گاه مواسات را نشانه کمال ایمان می دانند (31)
و گاه کوتاهی در مواسات را نشانه بیرون شدن از ولایت خدا (32) و خیانت به خدا، رسول و جامعه ایمانی (33) معرفی کرده اند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«ما آمَنَ بی مَن باتَ شَعبانَ وَ أَخوُهُ المُسلِمُ طاوٍ» (34)
بنابراین، برادری و اخوّت ایمانی، ایجاب می کند که مؤمنان یکدیگر را دوست بدارند(35) و در تکافل اجتماعی و یاری به برادران نیازمند، کوتاهی نکنند و در این باره، مسلمانان صدر اسلام را نمونه خویش قرار دهند که چگونه انصار، دارایی خویش را با مهاجران بخش کردند و آنان را در اموال خود، شریک ساختند. (36) امام علی علیه السلام در تأکید بر تکافل اجتماعی در میان اهل ایمان می فرماید:
«اللهَ اَللهَ فِی الفُقَراءِ وَ المَساکینِ فَشارِکُوهُم فی مَعیشَتِکُم» (37)

4- وحدت و انسجام

هرچند مسلّم است که انسان موجودی اجتماعی است ولی اجتماعی بودن او بدین معنا نیست که انسانها بی هیچ گونه پیوند فکری و معنوی، در کنار هم و در یک منطقه زندگی کنند و از یک آب و هوا بهره گیرند، زیرا اگر معنای زندگی اجتماعی و تشکیل جامعه، این باشد، باید درختان یک باغ را که در کنار یکدیگر رشد کرده از یک آب و هوا تغذیه می کنند و نیز گروهی از آهوان را که با هم می چرند و می خرامند برخوردار از نوعی زندگی اجتماعی همانند زندگی انسان بدانیم، در حالی که نه درختان و نه آهوان هیچ کدام زندگی اجتماعی نداشته و جامعه ای را شکل نمی دهند. (38)
بیان درست در ترسیم زندگی اجتماعی و جامعه، آن است که گفته شود: جامعه، دارای مفهومی تشکیکی است و به لحاظ پیوندهای جاری در آن، شکل پلکانی دارد، چنان که در نخستین و ساده ترین معنای آن، هر کسی در برابر خدماتی که از خود ارائه می دهد نیازمندیهای خود را نیز از خدمات و دسترنج دیگران تأمین می کند، و در کامل ترین و متعالی ترین جلوه های جامعه و زندگی اجتماعی، برادری و اخوّت ایمانی تجلی می یابد؛ زیرا در اخوت ایمانی نه تنها جامعه ای منسجم شکل می گیرد بلکه فردفرد جامعه به صورت پیکری واحد درمی آیند، به طوری که اگر کسی دچار تنگنا و حادثه شود دیگر اعضای جامعه نیز بی خواب و قرار خواهند شد:
«إذا ضرب علی رجل منهم عِرقٌ سهر له الآخَرون» (39)
این نیست جز آن که جامعه ایمانی در عین کثرت، از وحدت و انسجام ویژه ای برخوردار است. چنان که امام صادق علیه السلام فرمود:
«المومنُ أخو المؤمن کالجسد الواحد، إنِ اشتَکی شیئاً منه وَجَدَ ألمُ ذلک فی سائر جسده» (40)
«مؤمن برادر مؤمن است مانند پیکری واحد، که هرگاه عضوی از آن به درد آید دیگر اعضای آن نیز دردمند می گردد.»
امام صادق علیه السلام در اشاره این نکته که چگونه مؤمنان مانند یک پیکرند، می فرماید: این، به آن سبب است که جان و روح اهل ایمان از روح خدایی که روحی واحد است، سرچشمه می گیرد:
«أرواحمها من روُح واحدة؛ و إنَّ روحَ المؤمن لأَشدُّ اتّصالاً بِرُوحِ الله مِن اتّصال شعاعِ الشمس بها» (41)
« جان و روح دو برادر ایمانی از روحی واحد سرچشمه می گیرد؛ همانا پیوند روح مؤمن با روح خدا از ارتباط پرتو خورشید با آن، بیشتر است».

جایگاه و اهمیّت

اصل برادری که تجلّی جامعه ای نمونه و آرمانی است، از جایگاهی خاص و اهمیّتی ویژه برخوردار است. در این مجال، به بخشی از اهمیّت این اصل، اشاره خواهد شد:
1- از آن روی که انسان موجودی اجتماعی است و در بقای زندگی اجتماعی خود، ناگزیر از تعامل دوسویه با دیگر افراد جامعه است، نیاز به برنامه ها و دستورات خاص اجتماعی دارد تا بر پایه آن، بتواند رابطه خود با دیگران را سامان دهد و به زندگی دلخواه، دست یابد. طرح اندیشه اخوّت، از سوی مکتب زندگی بخش اسلام، پاسخی به این نیاز انسان است، زیرا بر پایه اصل برادری است که حقوق همزیستی مؤمنان و ایمان مداران بیان گردیده (42) و به آنچه به زندگی مسالمت آمیز اجتماعی و دوستی دوسویه - مانند نیک رفتاری (43)، خوش گمانی (44)، نادیده انگاری (45) و مانند آن می انجامد، تأکید شده است.
ناگفته روشن است که برایند اصل برادری در جامعه ایمانی، گسترش عدالت اجتماعی، بهبودی روابط مختلف اجتماعی و تحکیم پیوند برادری در میان اهل ایمان است.
2- همواره این واقعیت تلخ، تجربه شده است که از دیرباز، برخی مکاتب غیر توحیدی، با اسلام و مسلمانان سر ستیز داشته و دارند؛ دشمنی یهود از صدر اسلام تا کنون، جنگهای صلیبی، اشغال فلسطین و تهاجم نظامی قدرتهای بزرگ به کشورهای اسلامی، گواهی روشن بر این ادعاست.
اخوّت و برادری در جامعه دینی، نوعی فراخوان تمام مسلمانان و دین باوران به گرد آمدن در زیر لوای توحید است تا با همدلی و یکرنگی، بر ضد اعمال دژخویانه دشمن، سدّی استوار بسازند و تهدید و خطر دشمن را دفع کنند، چرا که تنها در سایه اخوت است که می توان به وحدت دست یافت. از این روی، بایسته است که جامعه دینی، از اختلافات زیانبار داخلی دوری گزیند، و از اعمال دشمنانه بیگانگان غفلت نورزد.
3- انسان که موجودی اجتماعی است از روابط فراوانی برخوردار است. رابطه پدر فرزندی، قومی و قبیله ای، شهروندی و ملی، از جمله این روابط است. قرآن کریم هرچند به گونه هایی از این روابط، اشاره کرده و بسیاری از آنها را به رسمیّت شناخته است، رابطه اخوت و برادری ایمانی را سوگل تمامی روابط انسانی می داند. آن گاه که می گوید: « اِنَّمَا المُؤمِنُونَ إِخوَةٌ) (46) گویای آن است که مؤمنان پیش از آن که در زندگی اجتماعی خود از رابطه پدر فرزندی، قومی و قبیله ای و مانند آن برخوردار باشند از رابطه ویژه ای به نام «اخوت ایمانی» بهره مندند، و این رابطه که بر پایه ایمان استوار است، مقدم بر دیگر روابط می باشد.
4- از آن روی که کارها و اقدامهای بزرگ جز در سایه وحدت و همدلی شدنی نیست، آیین اسلام میان افراد جامعه دینی، پیوند برادری و اخوت برقرار ساخته تا با هم تفاهم، تفاخر و غرور را و با تعاون و یاری، تنازع و کشمکش را از جامعه خویش دور سازند و با دور کردن کینه ها و بددلی ها، پیوند برادری را تحکیم بخشند. اقدام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، گواهی روشن بر این حقیقت است که آن حضرت پیش از هجرت و پس از آن، در آستانه بنیاد یک نظام و تشکیل حکومتی دینی، در صدد برقراری پیمان برادری میان مسلمانان برآمد و با این دستور به خواسته خود، جامه عمل پوشایند که فرمود:

« تَآخوا فی اللهِ أخَوَینِ أخَوَینِ» (47)
« دو به دو در راه خدا برادر شوید».

رسول اکرم صلی الله علیه و آله به خوبی می دانست که با وجود اختلافات عمیق میان برخی گروههای انصار و نیز وجود کدورتهایی میان انصار و مهاجران، پی ریزی حکومت واحد و مقاوم، ناممکن است. از این روی آن حضرت با بستن پیمان برادری میان تازه مسلمانان، آتش اختلاف را خاموش ساخت و خاکستر کینه ها و اختلافات دیرینه را به گلستانی دلفزا تبدیل کرد و بدین سان دولتی پایدار و مقاوم را بنیاد نهاد.
5- اخوت ایمانی، مانند اخوّت قبیله ای و شهروندی، دوستی و رفاقت نیست که از رابطه بشری ساده و اعتباری برخودار باشد بلکه نشان از رابطه ای عمیق و اعتباری معنوی دارد زیرااین اخوّت، فرزند خجسته پی نور و رحمت است چنان که امام رضا علیه السلام فرمود:
« المؤمنُ أخ المؤمن لأبیهِ و أمّه؛ أبوه النورُ و اأمُّه الرحمة» (48)
« مؤمنان هم از سوی پدر و هم از سوی مادر برادرند. پدرشان نور و مادرشان رحمت است».
روشن است تا هنگامی که آن پدر، پدری کند و در کانون خانواده بزرگ اسلامی، نور افشاند و تا زمانی که آن مادر، مادری کند و بی هیچ دریغی، رحمت خویش را در فضای زندگی این خانواده بگستراند، یپوند برادری - نه در دنیا و نه در آخرت گسسته نمی شود. این در حالی است که هر پیوند دیگری حتی پیوند نسبی و برادری تنی، هم در این دنیا در معرض از هم گسستن است و هم در قیامت گسیخته خواهد شد.
گسستگی دنیوی این پیوندها را می توان در داستان تلخ فرزندان آدم و فرزندان یعقوب دید که چگونه بیرحمانه یکی به دست برادری کشته می شود و دیگری به چاه می افتد!
از نگاه قرآن، هر پیوندی در قیامت گسیخته خواهد شد و در آن روز هر کس از برادر، مادر، پدر، دوست و فرزندانش می گریزد (49)؛ حتی هر گرفتاری در رستاخیز، حاضر است برای رهایی خویش، دیگران را پیش مرگ خود سازد، چنان که قرآن می گوید: (یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ‌ * وَ صَاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ‌ * وَ فَصِیلَتِهِ الَّتِی تُؤْوِیهِ‌ * وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ یُنْجِیهِ‌) (50)
بنابراین از میان انواع پیوندها، تنها پیوند دین و ایمان است که گسست ناپذیر است:
«إخوةُ الدین إثبَتُ مِن إخوةِ النَّسَبِ» (51) ؛ شاید در اشاره به همین حقیقت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«کُلُّ سَبَبٍ وَ نَسَبٍ یَنقَطِعُ یَومَ القِیامَةِ إِلّا سَبَبی وَ نَسَبی» (52)
«در رستاخیز، هر پیوند خویشی و تباری جز پیوند من، گسسته می شود.».
میبدی در این باره که در سخن پیامبر صلی الله علیه و آله منظور از «نسب» چیست، می گوید:
«مراد از این نسب، دین و تقوا است نه نسبت آب و گل. اگر نسبت آب و گل بود بولهب و بوجهل نیز در آن نصیب بود.» (53)
6- هرچند برادری تنها در سایه ایمان انجام می یابد و تا ایمان نباشد، اخوت ایمانی شکل نمی گیرد، گاه کمال همین ایمان که بستری مناسب برای شکل گیری و گسترش اخوت است بسته به برقراری اخوت و دوستی میان برادران ایمانی است چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«لا یُکمِلُ عَبدٌ حَقیقَةَ الإیمانِ حَتّی یُحِبَّ أخاهُ» (54)
« هیچ بنده ای حقیقت ایمان را کامل نمی کند مگر آن گاه که برادرش را دوست دارد».
7- یکی از نیازهای انسان و خواسته های او، امنیّت و احساس آرامش است. اصل برادری از جمله راهکارهایی است که این خواسته را برآورده می سازد، زیرا با پیوند برادری است که دلها به یکدیگر انس می گیرد و آرامش می یابد. امام صادق علیه السلام می فرماید:
«لِکُلِّ شَیءٌ یَستَریحُ إِلَیهِ وَ اِنَّ المُؤمِنَ یَستَریحُ إِلی أَخیهِ المُؤمِنِ» (55)
« برای هر چیزی وسیله ای است که بدان آسایش می یابد؛ و مؤمن با برادر ایمانی اش، آرامش می یابد».

عوامل و شیوه های تحکیم برادری

پیوند برادری در جامعه ایمانی، طرحی اسلامی و دینی است، لکن اگر در جهت تحکیم این پیوند و استواری آن، اقدامی جدّی انجام نگیرد، دیری نخواهد گذشت که به سستی می گراید، و در نتیجه، هر کسی به سویی می رود و بی آنکه به جامعه بیندیشد، فارغ از هرگونه دغدغه نسبت به دیگران، تنها به زندگی فردی خود دل می بندد. از این روی، مکتب اسلام که بنیان اخوت ایمانی را پی نهاده است برای پیشگیری از سست شدن این پیوند، شیوه های کارآمدی پیش بینی کرده است و از همگان خواسته است تا بلای تحکیم پیوند برادری در جامعه ایمانی، این شیوه ها را به کار بندند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نورزند.

1- ایمان

پیشتر گذشت که یکی از مؤلفه های اخوت، ایمان است. بدیهی است به هر اندازه که این مؤلفه تقویت گردد به همان اندازه اخوت نیز استوارتر خواهد شد؛ چنان که اگر ایمان، کم شود، پیوند برادری نیز رو به سستی می نهد. امام علی علیه السلام می فرماید: « از آن روی که سبب دوستی برادران ایمانی پایدار است، دوستی آنان نیز پایدار است و از آن جا که سبب دوستی برادران دنیایی سست و ناپایدار است، دوستی آنان نیز سست و بی پایه است.(56)
امام صادق علیه السلام نیز در این باره که هر کس پیوندش با دین محکم باشد پیوند او با برادران ایمانی و دینی اش محکمتر است، می فرماید:
«مَن عَظَّمَ دینَهُ عَظَّمَ إِخوانَهُ وَ مَنِ استَخَفَّ بِدینِهِ استَخَفَّ بِإِخوانِهِ» (57)
«هرکس که دینش را بزرگ شمارد برادران ایمانی خود را نیز بزرگ می شمارد و کسی که دینش را سبک انگارد برادرانش را نیز سبک خواهد شمرد.»

2- ادب معاشرت

همان گونه که یادآور شدیم دوستی و محبت از مؤلفه های برادری و اخوت است و طبیعی است هر چیزی که به تحکیم محبّت کمک کند، در حقیقت به استواری برادری کمک کرده است. رعایت ادب معاشرت از جمله این امور است.
ادب معاشرت، شیوه ای کارآمد است که هم به لحاظ کیفی، پیوند برادری را استوار می سازد:

«بِحُسنِ العشرة تدومُ الوصلةُ» (58)
و هم به لحاظ کمی، در فزونی برادران ایمانی تأثیر می گذارد:

«مَن حَسُنَت عشرته کَثُرَ إخوانُه» (59)
«هر کس از معاشرت نیکو برخوردار باشد برادران او رو به فزونی خواهند نهاد.»
اسلام که در راستای تحکیم پیوند برادری در جامعه ایمانی به هر آنچه به همگرایی اجتماعی، حلاوت و طراوت می بخشد و مودّت و محبت را افزایش می دهد، سفارش کرده است. به چندی از این موارد اشاره می کنیم:

خوشرویی

امام صادق علیه السلام می فرمایند: «انجام کارهای خوب و برخورد با رویی گشاده، محبّت را به ارمغان می آورد».(60)

خوش گمانی

امام علی علیه السلام می فرماید:« هرکس به مردم نیک گمان باشد، دوستی آنان را از آن خود می سازد».(61)

دوست داشتن دیگران

امام کاظم علیه السلام می فرمایند:« هنگامی که یکی از شما برادرش را دوست دارد، آن را ابراز کند چرا که ابراز دوستی به هنگام اختلافات، چاره سازتر است». (62)
امام باقر علیه السلام می فرمایند: « دوستان خود را بزرگ شمارید و به آنان احترام گذارید و به یکدیگر هجوم نیاورید».(63)

حفظ حقوق

امام علی علیه السلام می فرمایند: « حق برادرت را به دلیل دوستی که با وی داری ضایع مساز، زیرا هرکس که حقش را ضایع ساختی برادر تو به شمار نمی رود».(64)

سلام کردن

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: « آیا شما را به عملی راهنمایی نکنم که هرگاه انجام دهیدش با یکدیگر دوست می شوید؟؛ آشکارا به یکدیگر سلام کنید.» (65)

دست دادن

امام صادق علیه السلام می فرمایند: « به یکدیگر دست دهید، زیرا دست دادن کینه ها را می زداید.» (66)

3- نادیده انگاری

هرچند غفلت امری ناپسند و زیانبار است، تغافل و نادیده انگاری نسبت به برادران ایمانی، امری پسندیده و سودمند است، زیرا تغافل که به معنای عدم واکنش شتابزده در برابر رفتار نادرست دیگران است،اگر در تعامل با برادران ایمانی جایگزین واکنش عجولانه شود می تواند عاملی مؤثر در بهبود روابط به شمار آید. امام صادق علیه السلام فرمود:

(صَلاحُ حالِ التَّعایُشِ وَ التَعاشُرِ مِلأُ مِکیالٍ ثُلُثاهُ فِظنَةٌ وَ ثُلُثُهُ تَغافُلٌ) (67)
« فضای همزیستی و معاشرت به منزله پیمانه پری است که دو سوم آن زیرکی و یک سوم آن نادیده انگاری است».

امام علی علیه السلام در ضرورت به کارگیری تغافل و نادیده انگاری در زندگی اجتماعی، می فرماید:
« مَن جانَبَ الإِخوانَ عَلی کُلِّ ذَنبٍ قَلَّ أصدِقاؤُهُ» (68)
« هر کس به سبب هر گناهی از برادران ایمانی اش فاصله بگیرد، دوستانش کم می شوند».

4- عفو و گذشت بزرگوارانه

عفو در اصطلاح قرآن به معنای بر هم نهادن قهرآمیز چشم نیست، بلکه روی گرداندن همراه با گذشت بزرگوارانه است. عفو قرآنی، نه به دلیل ترس یا ناتوانی از انتقام است بلکه انسانهای تربیت یافته در مکتب قرآن، در عین قدرت و ظفرمندی، خاطیان جفاکار را می بخشند، از این روی قرآن کریم افزون بر آن که عفو را از ویژگیهای خداوند (69) و پیامبر رحمت می داند (70)، آن را از خصلتهای پارسایان و انسانهای رشد یافته معرّفی کرده است (71)، زیرا آنان که از روحی بلند برخوردارند پس از خشم که بحرانی ترین انفعالات است، اختیار خود را از کف نمی دهند و به آنچه خطاکاران انجام داده اند دست نمی آلایند بلکه آن گاه که به خشم می آیند از روی بزرگواری خشم خود را فرو می نشانند.(72)
هرچند بر اساس آیاتی از قرآن که بدی را پاداش بدی می داند (73) می توان متجاوزان به حقوق خود را مجازات کرد، شایسته تر آن است که در جامعه ایمان مدار، از کیفر آنان چشم پوشید، چه عفو که خوی کریمان است (74)هاوردهای بسیار دارد؛ از جمله زدوده شدن کینه ها، بهبود روابط اجتماعی و استحکام برادری در جامعه ایمانی.
نمونه عینی و تاریخی این گذشت و رهاوردهای آن را می توان در رفتار کریمانه پیامبر صلی الله علیه و آله با قریشیان پس از فتح مکه دید. آن حضرت، هنگامی که با ارتش پیروز خود، مکه را فتح کرد بر خلاف عقیده برخی اطرافیان خود که آن روز را روز انتقام می دانستند، شعار «اَلیَومُ یَومُ الرَّحمَةِ» را جایگزین شعار «اَلیَومُ یَومُ المَلحَمَةِ» ساخت و سخن برادرش یوسف را درباره برادران حسود او، گوشزد کرد و فرمود: «لا تَثریبَ عَلَیکُمُ الیَومَ» (75)؛ و سرانجام تمام مکیان را جز چند نفر (76) بخشید و فرمود: «اِذهَبوُا فَأنتُمُ الطُّلَقاءُ» ؛ «بروید، شما آزادید!».
نتیجه چنین رفتار کریمانه و بزرگوارانه ای آن شد که دلهایی که تا آن روز آکنده از کینه به اسلام و مسلمانان بود از کینه تهی شود؛ و شمشیرهایی که از همان آغاز، بر ضد اسلام و مسلمانان بر آمیخته بود، به کمک اسلام آید و به سود مسلمانان زده شود؛ و سرانجام قریشیان را که تا آن روز از اسلام و پذیرش ایمان گریزان بودند بر آن داشت تا به خیل مسلمانان بپیوندند. قرآن در اشاره به این رهاورد شیرین و تاریخی که مسلمانان بر قریشیان پیروز گشتند و قریشیان به اسلام روی آوردند و گروه گروه به آیین یکتاپرستی درآمدند، فرمود:«إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ‌ * وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجاً» (77)

5- دیدار و ملاقات

یکی از راهها و شیوه های تحکیم پیوند برادری، ملاقات و دیدار برادران ایمانی از یکدیگر است، زیرا دیدار با برادران ایمانی فرصتی مغتنم است (78) که بذر دوستی و محبت را در دلها می کارد و میوه ای شیرین را در زندگی اجتماعی انسان به بار می نشاند. نزدیک شدن فاصله ها، مهربان شدن دلها و ارتباط برادران ایمانی با یکدیگر از جمله نتایج پربار دیدار و ملاقات است؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«اَلزّیارَةُ تَنبِتُ المَوَدَّةَ» (79)
«دیدار از یکدیگر دوستی و مودّت را می رویاند».
امام صادق علیه السلام نیز در این باره می فرماید:
«تَزاوَرُوا فَإِنَّ فی زِیارَتِکُم اِحیاءاً لِقُلُوبِکُم وَ ذِکراً لِأَحادیثِنا وَ أَحادیثُنا تَعطِفُ بَعضَکُم عَلی بَعضٍ»(80)
« یکدیکر را دیدار کنید که دیدار و ملاقات دلهایتان را زنده می کند و احادیث ما را به یاد شما می آورد؛ احادیث ما شما را با یکدیگر نرم و مهربان می سازد.»
لازم به یادآوری است که برای ملاقات و دیدار با برادران ایمانی، راههایی گوناکون است. مکتب اسلام که برای بهبود روابط اجتماعی انسانها، کوششی فراوان نموده است با نشان دادن این راهها از همگان خواسته است با استفاده از آن به دیدار و ملاقات برادران ایمانی خود بشتابند. صله رحم (81)، دیدار دوستانه (82)، عیادت بیماران (83)، بدرقه مسافر (84) و مهمان (85)، استقبال از برادران تازه وارد (86) و مانند آن، چندی از این راههاست.

6- صلح و آشتی

از جمله راهکارهای عملی که در بهبود روابط اجتماعی نقش به سزایی دارد، صلح و آشتی است، زیرا آن گونه که از این عنوان پیداست، صلح و آشتی کدورتها را می زداید، دشمنیها را دور می کند و به جای آن، محبّت و دوستی را به ارمغان می آورد.
صلح و آشتی امری بایسته است که هم ضرورت چاره اندیشی درباره اختلافات و آشتی دادن دیگران را دربرمی گیرد و هم آشتی کردن پس از قهر با دیگر برادران ایمانی را. در زیر این دو مورد را برمی رسیم:

چاره اندیشی درباره اختلافات

از آن روی که اختلافات و جدایی، امری زیانبار و فتنه زاست (87) و زمینه هلاکت و نابودی قوم و ملّتی را فراهم می سازد (88)، شریعت اسلام همگان را بر آن داشته است تا در اصلاح و چاره اندیشی درباره اختلافات بکوشند و با استفاده از راههای درست، دلهای سرد شده را گرمی بخشند و آنها را پیوندی دوباره دهند، چنان که قرآن کریم در بیان این ضرورت، فرموده است:« اِنَّمَا المُؤمِنُونَ اِخوَةٌ فَأَصلِحوُا بَینَ أَخَوَیکُم» (89)
امام صادق علیه السلام در تشویق به چاره اندیشی درباره اختلافات می گوید:
«صَدَقَةٌ یُحِبُّهَا اللهُ إِصلاحُ بَینِ النّاسِ إِذا تَفاسَدوُا، وَ تَقارُبُ بَینِهِم إِذا تَباعَدُوا» (90)
« صدقه ای که خداوند آن را دوست دارد صلح و آشتی دادن میان مردم است پس از آن که رابطه شان به تیرگی درآمده است و نزدیک ساختن آنان به یکدیگر است آن گاه که از هم دور شده باشند».

آشتی پس از قهر

قهر و جدایی در فرهنگ دینی ما امری زشت و منفور است (91) و از این روی، شریعت اسلام در نکوهش قهر کنندگانی که آشتی نمی کنند، آنان را دور از ایمان (92)، محروم از بهشت (93) و حتی سزاوار لعنت دانسته است، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود:
« لا یَفتَرِقُ رَجُلانِ عَلَی الهِجرانِ اِلَّا استَوجَبَ أحَدُهُمَا البَراءَةَ وَ اللَّعنَةَ وَ رُبَّمَا استَحَقَّ ذلک کِلاهُما» (94)
« دو نفر از هم قهر نمی کنند و از هم دور نمی شوند مگر آن که یکی از آنها شایسته طرد و نفرین می گردد و چه بسا هر دو مستحق آن خواهند بود».
بنابراین، وظیفه برادری در جامعه ایمانی ایجاب می کند که رابطه های تیره شده را بهبود بخشید، فاصله های پیش آمده را کوتاه کرد و دلهای جدا شده را پیوندی دوباره و استوارتر از پیش بخشید و در این باره، سفارش مشفقانه امام صادق علیه السلام را به کار بست که به نقل از پدرش، امام باقر علیه السلام فرمود:
« إِذا تَنازَعَ اثنانِ فعازّ أحدُهما الآخَرَ فلیرجعِ المَظلومُ إلی صاحبه حتّی یقولَ لصاحبه: أی أخی، أنا الظالم حتّی یقطعَ الهجرانُ بینه و بین صاحبه، فإنّ الله تبارک و تعالی حَکَمُ عَدلٍ یأخذُ للمظلوم من الظالم» (95)
« هرگاه میان دو نفر تنازعی رخ دهد و یکی بر دیگری چیره شود، سزاوار است که مظلوم به نزد ظالم رود و بگوید: ای برادر! ظالم منم. باشد که به این وسیله، قهر پیش آمده پایان پذیرد، زیرا خداوند بزرگ که داوری دادگر است حق مظلوم را از ظالم می گیرد».

7- رعایت الگوی مصرف

یکی از اموری که دین اسلام بر آن تأکید کرده، اعتدال و میانه روی در هر امری، از جمله امر معاش است، زیرا افراط به اسراف می انجامد و تفریط به تنگ نظری و خساست، و هیچ یک از این دو در نظام زندگی اجتماعی، سودمند نیست.
خساست و تنگ نظری به این دلیل مردود است که دیگران را از انسان می رماند و گوشه نشینی و جمع گریزی را بر او تحمیل می کند. از این روست که مکتب اسلام پیروان خود را به سخاوت و گشاده دستی فرمان داده است. (96) چرا که گشاده دستی، دوستی و محبّت را به ارمغان می آورد و دوستان را فزونی می بخشد، به خلاف تنگ نظری که دوستان را فراری می دهد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است:

«جُودُ الرَّجُلِ یُحَبِّبُهُ إلی أضدادِهِ وَ بُخلُهُ یُبغِضُهُ إِلی أولادِهِ» (97)
« گشاده دستی آدمی، او را محبوب مخالفان خود می کند و تنگ نظری او، وی را منفور فرزندان خویش می گرداند.»

نیز سعدی شیراز می فرماید:

کس نبیند که تشنگان حجاز ... بر لب آب شور گرد آیند
هرکجا چشمه ای بود شیرین ... مردم و مرغ و مور، گرد آیند (98)

اسراف و تبذیر نیز از آن روی مردود است که افزون بر زبانهای فردی، به روابط دوستانه و خویشاوندی نیز آسیبهای تاوان ناپذیری می رساند، چرا که دوستیها و روابط، تا آن زمان دوام می یابد که فارغ از هرگونه اسراف و تبذیر باشد و همین که این بلای خانمان سوز در چندی و چونی لباس، پذیرایی و دکوراسیون منزل رخ نماید، پیوندهای خویشاوندی رو به سستی می نهد و روابط دوستانه رو به سردی، چرا که کسی که از توان مالی برخوردار نیست و یا روحیه اسراف ندارد برای گریز از بلای اسراف و پیشگیری از کارها و امور غیر ضروری، روابط خود را کم می کند.
این جاست که باید الگوی مصرف را از الگوی دین، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، آموخت که فرمود:
«لا نَتَکَلَّفُ لِلضَّیفِ ما لَیسَ عِندَنا وَ نقدمُ إِلَیهِ ما حَضَرنا» (99)
« برای مهمان، نسبت به آنچه نداریم خود را به زحمت نمی اندازیم و آنچه را که داریم برای او می آوریم.».
امام علی علیه السلام در پاسخ دعوت کسی که ایشان را به مهمانی دعوت کرد، فرمود: « دعوت شما را در صورتی می پذیرم که از بیرون منزل، غذا تهیه نکنی و به خاطر من بر خانواده خود سخت نگیری. (100)».

8- حضور در اجتماعات سالم

یکی از راههای مؤثر در اخوّت آفرینی که نباید از آن غفلت شود، حضور در اجتماعات و گردهماییهای سالم است. این گردهماییها که در مکانهای خاص و زمانهای مناسب تشکیل می شود، آثار سازنده فراوانی دارد که از جمله آنها، همدلی، همنوایی، شناخت دوستان تازه، افزایش دوستیهای قدیمی و تحکیم پیوند برادری است. بسیاری از احکام عملی اسلام در راستای تحقق همین گردهماییهای سازنده است که نمونه آن را می توان در ایام حج و نماز جمعه و جماعت یافت.
از این روی، لازم است با هدف تحکیم روابط اجتماعی، و استوارسازی پیوند برادری، در این گونه اجتماعات و گردهماییهای سیاسی، دینی، اجتماعی و... که تجلّی وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی است، شرکت کرد و در آن حضور جدّی داشت.

9- راههای دیگر

در پایان، شایان ذکر است که راههای عملی که به حسن همزیستی و استواری پیوند برادری می انجامد، بسیار است که برای پرهیز از اطاله کلام ناگزیریم به موارد یاد شده، بسنده کنیم و برخی راههای دیگر را فهرست وار یادآور شویم: دعای خیر در حق دیگر برادران ایمانی (101)، برآوردن نیازمندیهای آنان (102)، شاد کردن یکدیگر (103)، مشورت و رایزنی (104)، گشاده دستی و سخاوت (105)، نامه نگاری به یکدیگر (106) و... .

آسیب شناسی اخوت ایمانی

اگرچه پیوند برادری در خانواده بزرگ اسلامی که بر پایه ایمان استوار است، پیوندی عمیق و پایدار است، آن نیز مانند هر پدیده دیگری آفتهای خاص خود را دارد که اگر شناسایی نشده و در رفع آن اقدامی جدّی و بهنگام انجام نگیرد، آن آفتها پیوند برادری را با خطری جدّی روبه رو می سازد. از این روی برای آشنایی با این آسیبها، به مهمترین آنها اشاره خواهیم کرد و آنها را در دو بخش آسیبهای «عقیدتی و درونی» و آسیبهای «رفتاری و بیرونی» بیان می کنیم.

الف: آسیبهای عقیدتی و درونی

1- انحراف عقیده

همان گونه که ایمان، رکنی رکین از ارکان اخوت و برادری دینی به شمار می آید، بی ایمانی و انحراف عقیده نیز سببی مؤثر در سست شدن این پیوند برادری است، زیرا بی ایمانی، ظلمت است و ظلمت بر خلاف نور که نماد روشنی و وضوح است، عامل تیرگی، و خموشی است.
امام علی علیه السلام در بیانی روشن، پیوند برادری ایمانی را از ماندگارترین پیوندها می داند و می فرماید:
«إِخوانُ الدّینِ أبقی مَوَدَّةً» (107)
«دوستی برادران دینی، ماندگارترین است».
همچنین ایشان پیوندهای فاقد ایمان را از سطحی ترین پیوندها معرّفی کرده اند که با اندک بهانه ای از هم می پاشد:
«مَوَدَّةُ اَبناءِ الدُّنیا تَزُولُ لِأَدنِی عارِضٍ» (108)
«دوستی [عاری از ایمان] دنیازدگان با کوچکترین علتی از میان می رود».
ایشان در سخنی دیگر، در تفسیر آیه (الْأَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِینَ‌) (109)
این گونه پیوندها را نوعی دشمنی معرّفی کرده و فرموده اند:
«اَلنَّاسُ إِخوانٌ فَمَن کانَت إخوَتُهُ فی غَیرِ ذاتِ اللهِ فَهِیَ عَداوَةٌ» (110)
«مردم برادرند، پس هر که برادریش به محوریت خدا نباشد آن، عداوت و دشمنی است.»

2- فقر عاطفه

این امر مسلّم است که افزون بر کششهای غریزی که به زندگی فردی انسان کمک شایانی می کند، کششهای دیگری نیز هست که آدمی را از زندان خودخواهی و فردگرایی رهایی می بخشد و به سمت خیرخواهی و غیرخواهی سوق می دهد. از این گرایشها که در افقی برتر جاری دارد، با نام «عاطفه» یاد می شود که پرتوی از بعد الهی و ملکوتی انسان است.
عواطف لطیف آدمی برخلاف امیال غریزی او که از ثبات بیشتری برخوردار است و نیاز به هیچ پشتوانه ای ندارد، محتاج مراقبت و نیازمند پشتوانه های محکم دینی است، چه عاطفه به لحاظ لطافتی که دارد در معرض خطر است و اگر به درستی تربیت نشود و از پشتوانه دینی برخوردار نگردد به تدریج در میان غرایز حیوانی و خودخواهیهای آدمی رنگ می بازد و با گذشت زمان، به دست فراموشی سپرده می شود، و در نتیجه، آثاری زیانبار مانند خودخواهی، بی رحمی، حق کشی، خشونت خیانت و مانند آن را متوجه جامعه می سازد.
به نظر، بحران عاطفه را می توان درباره برخی ملّتهای غربی که از پشتوانه های عاطفی محرومند، مثال آورد، به طوری که اینان ناتوان از برقراری رابطه دوستی با دیگر همنوعان و هم کیشان خود می باشند و به ناچار، برای گریز از تنهایی، به انس با حیوانات روی آورده اند و دوستی با آنها را جایگزین دوستی با دیگر همنوعان خویش کرده اند.
مکتب تربیتی اسلام که همواره دغدغه تقویت عواطف آدمی را داشته و همواره در صدد تقویت روابط او بوده است برای پیشگیری از رنگ باختن کششهای درونی انسان و سست شدن روابط او تلاش زیادی کرده است؛ دستور به خیرخواهی، دوست داشتن دیگران، همدردی، همنوایی و مانند آن از جمله این تلاشهاست. همین بس که اسلام دوستی برادران ایمانی را نشانه ایمان کامل معرّفی کرده است. به عبارت دیگر، تا دگردوستی که از کشش درونی عاطفه نشئت می گیرد، نباشد، ایمان کامل نخواهد شد. سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گواه این حقیقت است:
«وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ لا تَدخُلُونَ الجَنَّةَ حَتّی تُؤمِنُوا وَ لا تُؤمِنُوا حَتّی تَحابُّوا» (111)
«سوگند به او که جانم به دست اوست وارد بهشت نمی شوید، مگر ایمان آورید و ایمان نمی آورید مگر یکدیگر را دوست دارید».

3- ناآگاهی

یکی از آسیبهایی که باعث تیرگی روابط انسانها می شود و گاه به بروز دشمنیها و حتی انکار حق و راستی می انجامد، نادانی و ناآگاهی انسان به برخی حقایق است. خداوند در اشاره به سبب انکار قرآن از سوی کافران می فرماید: تکذیب آنان به این سبب بود که به محتوای قرآن ناآگاه بودند و نمی دانستند که قرآن چه درّ گرانبهایی است: (کَذَّبُوا بِما لَم یُحیطُوا بِعِلمِهِ وَ لَمَّا یَأتِهِم تَأویلُهُ) (112)
سوگمندانه باید گفت، آتش نادانی و ناآگهی دامن جامعه ایمانی را نیز فراگرفته است زیرا بسیاری از تنشها و چالشهای جهان اسلام به علت آگاهی نادرست به مرام و عقاید دیگر فرق اسلامی است. همین ناآگاهیست که باعث تنش و دشمنی می شود و زمینه تهمتها و تحریفهای ناروا را فراهم می سازد و چه بسا مایه آن می گردد تا برخی از فرق، دیگر فرق اسلامی را کافر شمارند.
یکی از این موارد که نمونه ای از این حقیقت تلخ است مسأله «خیانت جبرئیل» است.
با وجود آن که این مسأله، شعار یهودیان است که معتقدند: جبرئیل خیانت کرد و به جای آن که نبوّت را بر آل اسحاق ابلاغ کند به آل اسماعیل، تفویض کرد (113)، سوگمندانه، برخی فرق اسلامی، این شعار را که ساخته اندیشه یهود است به شیعه نسبت می دهند و بر این پندارند که شیعیان پس از هر نمازی سه بار دستها را تا گوشها بالا می برند و در هر بار می گویند: خان الأمین «جبرئیل خیانت کرد.» این فرق، چنین تفسیر می کنند که شیعیان، وحی را از آن امام علی علیه السلام می داند و پیامبر صلی الله علیه و آله و چون جبرئیل، به جای آن که وحی را بر امام علی علیه السلام ابلاغ کند بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرو فرستاد، او را خائن می داند و در پایان هر نمازی با گفتن «خان الأمین» این عقیده را بیان می کند!(114)
این جاست که همه به ضرورت مسأله «تقریب میان مذاهب» پی می برند و آرزو می کنند که ای کاش، «دار التقریب» پیشتر فعال می شد و با حضور نمایندگان فرق اسلامی و ارائه دیدگاههای خود و تبادل نظر، ابر تیره ناآگاهیها را از آسمان زندگی معنوی مسلمان دور می ساختند و چشم اندازهای نوید بخشی را فرارویشان می نهادند و از این رهگذر با اطلاع رسانی و آشنا شدن با عقاید یکدیگر، فاصله ها را به حدّاقل می رساندند و زمینه وحدت و یکپارچگی و دوستی را فراهم می ساختند، زیرا آن گونه که در منابع دینی آمده است، بسیاری از تنشها و دشمنیها از ناآگاهی سرچشمه می گیرد، چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و سلم در این باره فرمود:
«صِفَةُ الجاهِلِ أن یَظلِمَ مَن خالَطَهُ و یَتَعَدّی مَن هُوَ دُونَهُ وَ یَتَطاوَلَ عَلی مَن هُوَ فَوقَهُ» (115)
«ویژگی نادان آن است که با هر کس که می آمیزد، ستم می کند، به زیردستان تجاوز و نسبت به بالادستان، طغیان و سرکشی می ورزد.»
امام صادق علیه السلام نیز فرمود:

«مِن أخلاقِ الجاهِلِ، المُعارَضَةُ قَبلَ أَن یَفهَمَ وَ الحُکمُ بِما لا یَعلَمُ» (116)
«از خوی نادان است که پیش از آن که بفهمد، مخالفت می کند و به آنچه نمی داند داوری می کند.»

سخن امام علی علیه السلام نیز مؤید همین مطلب است که فرمود:
«النَّاسُ أعداءُ ما جَهِلُوا» (117)
«مردم با آنچه نمی دانند، دشمنند».

4- خودبینی

روحیه زشت خودبینی که نوعی نادانی و سفاهت است (118)، از عوامل آسیب رسان به روابط اجتماعی و پیوند برادری است، زیرا طبق فرموده امام صادق علیه السلام کسی که در مقام ارزیابی نادرست، خود را از دیگران برتر بداند، آنان را خوار و حقشان را سبک می شمارد.(119) روشن است که چنین افرادی، توقع تکریم یک سویه دارند و چون دیگران، خواسته های نابجای آنان را برآورده نمی سازند و یا نمی توانند برآورده کنند مورد کینه آنان واقع می شوند که لطمه ای بزرگ بر روابط اجتماعی است. امام علی علیه السلام با نگاهی روان شناسانه فرمود:
«مَن لَم یَرضَ مِن صَدیقِهِ الّا بِإیثارِهِ عَلی نَفسِهِ دامَ سَخَطُهُ» (120)
«آن که از دوستش جز با تقدم بر او خرسند نمی گردد، خشم و ناراحتی اش همیشگی است».
بنابراین اگر در زندگی اجتماعی و پیوند برادری در جامعه ایمانی، بیماری خودبینی درمان نشود، دیری نخواهد گذشت که پایه های روابط اجتماعی سست می گردد و پیوندهای برادری از هم خواهد گسست. این مطلب که هر انسان خودخواهی از داشتن دوستان، محروم است مضمون سخن امام علی علیه السلام است که فرمود:
«لَیسَ لِلمُتَکَبَّرِ صَدیقٌ» (121)
«برای انسان خودخواه دوستی نیست».

5- بددلی

همان گونه که خوش گمانی، عاملی مؤثر در تحکیم پیوند برادری است و زمینه دوستی دوسویه برادران ایمانی را فراهم می کند (122)، بددلی و بدگمانی نیز عاملی مؤثر در جدایی گسستگی پیوند برادری است، زیرا بر اساس سخن امام علی علیه السلام، بددلی، آدمی را در به جا آوردن حقوق دیگران سست می کند:
«مَن ساءَت ظُنُوُنُهُ اعتَقَدَ الخِیانَةَ بِمَن لا یَخُونُهُ» (123)
«آن که گمانش بد باشد، به خیانت بر کسی اعتقاد می یابد که او بر وی خیانت نمی کند».
ناگفته روشن است هنگامی که در به جا آوردن حقوق دیگر برادران ایمانی سستی شود دوستی و برادری نیز رو به سستی می نهد، چنانکه آن حضرت در این باره نیز فرمود:
«وَ لایَغلِبَنَّ عَلَیکَ سُوءُ الظَنِّ فَإِنَّهُ لا یَدَعُ بَینَکَ وَ بَینَ خَلیلٍ صُلحاً» (124)
«گمان بد بر تو چیره نگردد که میان تو و دوستی، صلح و سازشی باقی نمی نهد».
آن حضرت در بیان این مطلب که ضعف دوستی و سستی در به جا آوردن حقوق دیگران از بددلی و بداندیشی سرچشمه می گیرد، در سخنی جامع می فرماید:
«اِنَّما أنتُم إِخوانٌ عَلی دینِ اللهِ ما فَرَّقَ بَینَکُم إِلّا خُبثُ السَّرائِرِ وَ سوُءُ الضَّمائِرِ، فَلا تُوازِرُونَ وَ لا تُناصِحُونَ وَ لا تُباذلُِونَ وَ لا تُوادُّونَ» (125)
«شما برادر ایمانی یکدیگرید، چیزی شما را از هم جدا نکرده است جز درون پلید و نهان بد که با آن روزگار خویش به سر کرده اید. از این است که نه هم را یاری می کنید، نه خیرخواه همید، نه به یکدیگر چیزی می بخشید و نه با هم دوستی می ورزید».

ب- آسیبهای رفتاری و بیرونی

برخی رفتارهای نادرست آدمی که از بدخواهی انسان به دیگران حکایت می کند، مانع هرگونه دوستی و برادری است، چه با این گونه رفتارها که نوعی ستیز با برادر ایمانی شمرده می شود، چگونه می توان که با او برادر است در حالی که برادر، جز نیکی برادر را نخواهد؟.
در این جا، به برخی رفتارهای نادرست که پیوند برادری را سست می کند و آن را با خطر جدّی مواجه می سازد اشاره می کنیم:

1- دوگانگی و اختلاف

یکی از آسیبهای زیانباری که پیوند برادری را تهدید می کند اختلاف و دوگانگی است. اختلاف که بیشتر از ناآگاهی، غرض ورزی و ناپاکی درون (126) ریشه می گیرد، اگر تداوم یابد آثاری ناخوشایند به جای می گذارد که هدر رفتن توان و نیروی فکری، قدرت بدنی، اضطرابهای درد آور، میدان یافتن دشمن و... از جمله آن آثار است.
امام علی علیه السلام که بیش از همه، دوگانگی و ناسازگاری در جامعه اسلامی را تجربه کرده است در هشدار به این پدیده زشت و با اشاره به گوشه ای از پیامدهای آن می فرماید:
«مَا اختَلَفَت اُمَّةٌ قَطُّ بَعدَ نَبِیِّها إلّا ظَهَرَ أَهلُ باطِلِها عَلی أَهلِ حَقِّها» (127)
«هیچ امّتی پس از پیامبرش دچار اختلاف نشد مگر آن که طرفداران باطل بر حق جویان، چیره شدند».
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که همواره دغدغه وحدت و یکپارچگی در جامعه اسلامی را داشت، برای پیشگیری از ایجاد شکاف در میان مسلمانان که از اختلافات نژادی نشأت می گرفت فرمود:
«ای مردم! خدای شما یکی است، پدر شما یکی است، نه عرب بر غیر عرب برتری دارد و نه غیر عرب بر عرب؛ نه سرخ پوست بر سفیدپوست برتری دارد و نه سفید پوست بر سرخ پوست. بلکه برتری تنها با پرهیزگاری است.» (128)
با آن که اسلام و پیشوایان ما برای پیشگیری از بروز هرگونه اختلافی در میان مسلمانان تلاش فراوانی کردند و حتی قرآن کریم در هشدار به این پدیده زشت، آن را نوعی عذاب الهی دانسته است (129) سگمندانه باید گفت آنچه اسلام بیان داشته، با آنچه رفتار مسلمانان نشان می دهد، تفاوت دارد؛ اسلام با صرف نظر از امتیازات نژادی، زبانی و قبیله ای، همه را با محوریت ایمان، به وحدت دعوت کرده است تا با فشردن صفوف خود به صفی واحد و مستحکم درآیند:( صَفّاً کَاَنَّهُم بُنیانٌ مَرصُوصٌ) (130) ولی افسوس که مسلمانان به سبب تکیه بر زبان، قومیّت و ویژگیهای مذهبی، این صف واحد را به صفوفی پراکنده و چه بسا متخاصم تبدیل کرده اند که هر کدام به سویی گرایانند:( کُلُّ حِزبٍ بِما لَدَیهِم فَرِحُونَ) (131)

2- قهر و جدایی

به دلیل گوناگونی و تفاوت آدمیان در فهم و اندیشه و نیز ناهمسانی آنان در خصلتهای درونی و پیوندهای بیرونی، بروز اختلاف و چالش در زندگی اجتماعی امری طبیعی و گریزناپذیر است. از این روی بایسته است در برابر اختلافات، جبهه نگرفت و واکنش نشان نداد و یا هر مخالفی را به خودخواهی و بی ایمانی متهم نکرد و برای همیشه از برادر ایمانی خود که دارای اندیشه مختلف و دیگری است، پیوند نگسست. بلکه لازم است تیرگی روابط را روشنی بخشید و چالشها را برطرف ساخت، چنان که پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله فرمود:
« لاتُقاطِعوُا وَ لا تُدابِرُوا و لا تُباغِضُوا و لا تُحاسِدُوا و کُونُوا عِبادَاللهِ اِخواناً» (132)
« پیوندها را قطع مکنید، از هم رو برمتابید، کینه هم را به دل مگیرید و به یکدیگر حسادت مورزید، بندگان خدا را برادر باشید!»
ضرورت پرهیز از هرگونه قهر و جدایی با برادران ایمانی، در سیره امام علی علیه السلام به خوبی دیده می شود. ایشان به ابوموسی اشعری که زمینه خانه نشینی آن حضرت را فراهم کرده بود، فرمود:« با این که از تو ناراحتم، این ناراحتی باعث نمی شود که با تو قهر کنم و برای تو سخنی از سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله نخوانم. از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود:« هرگاه کسی به عیادت برادر ایمانی خود رود، گام در رحمت الهی نهاده است و آن گاه که نزد بیمار بنشیند، رحکت الهی او را فرا می گیرد.» (133)

3- گوشه گیری و اجتماع گریزی

هر انسانی از دو نوع شخصیّت برخوردار است: شخصیّت فردی و شخصیّت اجتماعی. رابطه هر انسانی با خود و خدا شخصیّت فردی او را شکل می دهد و رابطه با دیگران عامل شکل گیری شخصیّت اجتناعی اوست.
ممکن است چنین پنداشته شود که آنچه در زندگی آدمی، لازم و بایسته است درستکاری در زندگی شخصی و برخورداری از رابطه خوب با خداست ولی باید گفت چنین روشی هرچند لازم است، کافی نیست، زیرا انسان، موجودی اجتماعی است و شخصیت اجتماعی او تنها زمانی شکل گرفته و کامل می شود که در معرض برخورد و تعامل دوسویه با دیگر اشخاص باشد.
از این روی بسیاری از دستورات اسلام مربوط به اجتماع و چگونگی برخورد با دیگران است و حتی درباره برخی عبادات که به صورت امری فردی نیز انجام می گیرد، دستور به انجام گروهی آن داده است، مانند نماز جمعه و جماعت.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در تأکید بر ضرورت اجتماعی زیستن و پرهیز از گوشه گیری، گاه الفت و مردم گرایی را از ویژگیهای اهل ایمان دانسته است: «المؤمن ألف مألوف» (134) : «مؤمن، دوست گراست»، و گاه گوشه گیران جامعه گریز را نفرین کرده است:
«إنّ النبیّ صلی الله علیه و آله لعن ثلاثة الآکل زاده وحده و الراکب فی الفلاة وحده و النائم فی البیت وحده» (135)
«پیامبر صلی الله علیه و آله سه کس را نفرین کرده است. آن که غذایش را تنها می خورد، در بیابان تنها به مسافرت می رود و آن که در خانه، تنها می خوابد».

4- ستم و تجاوزگری

یکی از موانع تحکیم پیوند برادری، ستم و تجاوز به حقوق دیگر برادران ایمانی است. بی گمان، اگر این پدیده نامیمون در جامعه ایمانی رخ نماید، فاصله ها و چالشها فزونی می یابد و پیوند برادری رو به سستی می نهد، چه این که فریب و تجاوزگری، برخلاف اقتضای برادری است؛ اقضادی برادری، دوستی، پیوستگی و نیکی متقابل است (136) و کسی که به ستم و فریب، دامن می زند، در عمل عهد و پیمان برادری را زیر پا نهاده و تعهد خود به آن را زیر سؤال برده است. از این روی است که امام صادق علیه السلام پس از آن که تمامی مسلمانان را برادر یکدیگر معرّفی کرد و به پیوند برادری، اعتباری دو چندان بخشید، بی درنگ، دوری از هرگونه ستم و خیانت را لازمه برادری معرّفی کرد و فرمود:
«اَلمُسلِمُ أخُو المُسلِمِ لایَظلِمُهُ وَ لا یَخذُلُهُ وَ لا یَخُونُهُ وَ یُحِقَّ عَلَی المُسلِمینَ الاِجتِهادُ فِی التَّواصُلِ و التَّعاوُنِ عَلَی التَّعاطُفِ» (137)
«مسلمان برادر مسلمان است؛ نه بر او ستم می کند، نه او را تحقیر؛ و نه به او خیانت می کند. بر تمامی مسلمانان بایسته است که برای نزدیک شدن به یکدیگر تلاش کنند و برای مهربان شدن دلها از هیچ کمکی دریغ نورزند.»

5- ناسزاگویی

در اسلام که آیین مهر و رحمت است هرگونه ناسزاگویی - حتی به دشمنان امری زشت شمرده می شود، زیرا این مکتب، آیین آن پیامبری است که در پاسخ این پیشنهاد که مشرکان را نفرین کن، فرمود:
«إِنّی لَم اُبعَث لِعاناً وَ اِنَّما بُعِثتُ رَحمَةً» (138)
«مبعوث نشدم که نفرین کنم؛ برای مهر و رحمت به پیامبری رسیدم».
اگر ناسزاگویی به دشمن، امری زشت است، به برادران ایمانی زشت تر است، چرا که ناسزاگویی پیوند برادری را با خطر جدّی مواجه می سازد و جز کینه و دشمنی را به همراه نمی آورد، چنان که امام باقر علیه السلام به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«لاتَسُبُّوا النَّاسَ فَتَکسِبُوا العَداوَةَ بَینَهُم» (139)
«مردم را ناسزا نگویید که با ناسزاگویی دشمنی میان خویش را فرادست می آورید».

6- خیانت و فریب

خیانت و فریب در روابط اهل ایمان و پیمان برادری، جایی ندارد، زیرا پیوند برادری جلوه ای از عهد و پیمان الهی است و خیانت و فریب، خویی شیطانی. اگر این خوی، که از برجسته ترین خصلتهای شیطانی است، در روابط برادران ایمانی راه یابد، پیوند برادری رو به سستی می نهد و بیم از هم گسستگی آن می رود. از این روی، امام صادق علیه السلام در ضرورت عاری بودن پیمان برادری از هرگونه فریب و نیرنگ می گوید:
«اَلمُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ؛ عَینُهُ وُ دَلیلُهُ، لایَخُونُهُ وَ لا یَظلِمُهُ وَ لا یَغشُّهُ و لا یَعِدُهُ عِدَةً فَیُخلِفَهُ» (140)
«مؤمن برادر مؤمن است، مراقب و راهنمای اوست. نه به او خیانت می کند و نه بر او ستم روا می دارد، نه او را فریب می دهد و نه به او وعده ای می دهد که به آن وفا نکند.».

7- مسؤولیّت گریزی

بی اعتنایی به امور و احوال دیگران در جامعه، از عواملی است که زمینه جدایی و از هم گسیختگی پیوندهای اجتماعی را فراهم می آورد؛ چه بررسیهای جامعه شناختی این مطلب را آشکار داشته اند که کسی که در برابر دیگران، مسؤولیّتی احساس نکند نه به جان و عرض مردم ارزشی قائل است و نه برای شغل و اعتبارات آنان اعتنایی می کند. بی گمان، اگر این روحیه زیانبار، در جامعه، رواج یابد، دیری نخواهد گذشت که ارکان روابط اجتماعی، لرزان می گردد و پیوندهای مستحکم جامعه، روبه سستی می نهد.
روحیه مسؤولیّت گریزی که با روح ایمان، بیگانه است و هیچ نسبتی با دین ندارد، در اسلام محکوم و مردود است، زیرا شریعت اسلام، جامعه ایمانی را خانواده ای بزرگ می داند که بایسته است همه اعضای آن، به مسؤولیت خود آگاه باشند و به آن، جامه عمل پوشند، چنان که امام سجاد علیه السلام در گفتگو با محمد بن شهاب زهری فرمود:
«ای زهری! چه می شود که مسلمانان را همانند افراد خانواده خود بدانی؟ سالخوردگان آنان را چون پدر خود بدانی، کودکانشان را در حکم فرزندان خود به شمار آوری و همسالان آنها را چونان برادر خویش به شماری؟ اگر این گونه باشد، آیا دوست داری به یکی از آنها ستم روا داری، آیا دوست داری به زیان یکی از آنها ادعا کنی؟ و آیا دوست داری راز یکی از آنان را آشکار گردانی؟» (141)
پیشوایان دین با بیان پیامدهای خطرناک مسؤولیّت گریزی، تمامی مسلمانان را از بی اعتنا شدن به یکدیگر برحذر داشته اند، تا آن جا که کوتاهی در مسؤولیّتهای اجتماعی را نوعی به در شدن از ولایت خداوند معرفی کرده اند؛ امام کاظم علیه السلام در این باره فرمود:
« اگر کسی برادر ایمانی خود را که به او پناه آورده است، پناه ندهد، در حقیقت از ولایت خدا گسسته است» (142)

8- همنشینی با نااهلان

هرچند انسان موجودی اجتماعی و ناگزیر از معاشرت با دیگران است، نباید از این واقعیّت غفلت کرد که گاه همنشینی و معاشرت با فرومایگان، آدمی را به پرتگاه پستی و خواری می کشاند و به درّه تباهی، فرومی اندازد؛ چرا که انسانهای تربیت یافته و نیک رفتار در معاشرت با دیگر افراد تربیت نایافته همچون پنبه ای اند در مجاورت آتش و شیشه ای در کنار سنگ. از این روی نباید با هر کسی دست دوستی و برادری داد. امام صادق علیه السلام فرمود:
«اَلإِخوانُ ثَلاثَةٌ فَواحِدٌ کَالغَذاءِ الَّذی یَحتاجُ إلَیهِ کُلَّ وَقتٍ فَهُوَ العاقِلُ و الثَّانی فی مَعنَی الدَّاءِ وَ هُوَ الأحمَقُ و الثَّالِثُ فی معنی الدَّواءِ فَهُوَ اللَّبیبُ» (143)
« برادران سه گروهند: گروهی چون غذای سالمند که پیوسته به آن نیاز است، و آنها خردمندانند. دومی مانند درد است و آنها نابخردانند، و سوّمی چون داروی شفابخش است و ایشان صاحبدلانند.»
همان گونه که روشن است، هرچند امام صادق علیه السلام در این سخن، آشکار و به طور مستقیم از رابطه برادری با افراد قسم دوم، منع نکرده است، نه تنها خرد آدمی از معاشرت با چنین افرادی بازمی دارد، بلکه دیگر پیشوایان و نیز دیگر سخنان نقل شده از امام صادق علیه السلام، به گریختن از افراد ناسالم فرمان داده است، همچون گریز از دوستان دروغگو، فاسق، بخیل، نابخرد (144)، خیانت پیشه، دورو (145)، اغفال گر (146)، میگسار (147)، بدکاره (148)، سخن چین (149)، چاپلوس (150).
افزون بر آسیبهای رفتاری یاد شده، آسیبهای دیگری نیز هست که پیوند برادری را با خطرات جدّی رو به رو می سازد، آسیبهایی چون عیب جویی و عیب گویی (151)، جدل و ستیزه گری (152)، شوخیهای بیجا (153)، خواسته های نابجا (154).

حقوق و وظایف برادری

از مباحثی که در پایان این جستار به آن اشاره ای می کنیم، موضوع وظایف برادری و رعایت حقوق متقابل است، زیرا برادری در نظام ارزشی و حقوقی اسلام، نه ارتباط ظاهری و پیوند صوری صرف است و نه امری عاطفی و درونی، بلکه رابطه ای مسؤولیّت آفرین است که جلوه های کاربردی آن در سطوح مختلف زندگی اجتماعی امری انکارناپذیر است. از این روی هنگامی که در نظام اجتماعی اسلام از اخوّت و برادری اهل ایمان سخن به میان می آید، بی درنگ به گوشه ای از حقوق مسلّم برادری اشاره شده است، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود:
«مؤمن برادر مؤمن (155) است. مراقب و راهنمای اوست، نه به او خیانت می کند و نه ستم؛ نه او را فریب می دهد و نه وعده ای می دهد که به آن وفا نکند».(156)
هرچند وظیفه مندی و رعایت حقوق برادران ایمانی نشان از نوعی رابطه انسانی و ضرورت زندگی اجتماعی دارد، این رابطه چون با محوریّت حق، در میان مؤمنان انجام گیرد، صورتی زیبا و پاداشی بزرگ و درخورتر می یابد، چنان که امام صادق علیه السلام رعایت حقوق برادری را نه تنها عبادت می داند، بلکه آن را برترین نوع عبادت شناسانده است:
«ما عبدالله بشیء أفضل من أداء حقّ المؤمن» (157)
«خداوند به عبادتی برتر از ادای حق مؤمن، پرستش نشده است».
راز این واقعیت آن است که مؤمنان در پیشگاه خداوند از جایگاه و منزلت برتری برخورداند، تا آن جا که حرمت مؤمن برتر از حرمت کعبه معرّفی شده است:
«اَلمُؤمِنُ أَعظَمُ حُرمَةً مِنَ الکَعبَةِ» (158)
«مؤمن در حرمت، برتر از کعبه است».
نیز امام کاظم علیه السلام فرمود:
«ما أعظَمَ حَقُّکِ یا کَعبَةُ! وَاللهِ إِنَّ حَقَّ اَلمُؤمِنِ لَأعظَمُ مِن حَقِّکِ» (159)
«ای کعبه! چه قدر حق تو بزرگ است! سوگند به خدا که حق مؤمن از حق تو هم بزرگتر است.»
ابان بن تغلب می گوید: با امام صادق علیه السلام در حال طواف بودم که یکی از دوستان، مرا صدا زد و گفت: حاجتی دارم. آن حضرت فرمود: برو حاجت او را برآور. گفتم: در حال طواف؟ فرمود: برو. گفتم: هرچند طواف فریضه باشد؟ فرمود: حاجت او را برآور، هرچند طواف فریضه باشد».(160)
در اهمیّت حقوق برادران ایمانی همین بس که رعایت حقوق آنان، معیار دینداری معرّفی شده است، چنانکه ضایع ساختن آن، ضعف ایمان. در این باره امام صادق علیه السلام می گوید:
«مَن عَظَّمَ دینَهُ عَظَمَ إِخوانَهُ وَ مَنِ استَخَفَّ بِدینِهِ استَخَفَّ بِإِخوانِهِ» (161)
«هر که دینش را بزرگ شمارد برادران ایمانی خویش را بزرگ می شمارد و هر که دینش را کوچک شمارد برادران ایمانی خود را کوچک می شمارد».

نمونه هایی از حقوق برادری

1- مواسات

همان گونه که پیشتر گذشت، اخوت ایمانی، تنها امری درونی و پیوندی عاطفی نیست بلکه ارتباطی عملی است که در فضای زندگی اجتماعی و معنوی اهل ایمان جلوه ای خاص دارد. یکی از این رابطه های عملی مواسات است.
مواسات که به معنای برابری برادران ایمانی در مال است، در سخنان پیشوایان بازتاب ویژه ای یافته است که در این جا به دو سخن کوتاه، بسنده می کنیم:
الف- امام صادق علیه السلام در پاسخ این سؤال که حق مؤمن بر مؤمن چیست؟ فرمود:
«انَّ مِن حَقِّ المُؤمنِ عَلَی المُؤمِنِ... المُواساةُ لَهُ فی مالِهِ...» (162)
«از جمله حق مؤمن بر مؤمن... برابری در مال است...».
ب- امام باقر علیه السلام به یکی از اطرافیان خود فرمود: « اگر در میان شما، یکی از برادران ایمانی بی لباس باشد، آیا کسی از شما لباس اضافی خویش را به او خواهد پوشاند؟ وی پاسخ داد: خیر!، آن حضرت، دست به پای خود زد و فرمود: ما هولاءِ بِاِخوَةٍ (163) «اینان برادر نیستند».

2- حفظ کرامتها

رفتار و برخورد انسان در زندگی اجتماعی، یا بر اساس کرامت و تکریم انسانهاست و یا بر مبنای اهاتن و تحقیر آنها. شیوه نخست، راه و رسم پیامبران است که انسان را موجودی شریف و برخوردار از صفات الهی می دانند، در حالی که شیوه دوم، بر مبنای فرعونی گری است که انسان را موجودی پوچ و فاقد ارزش ذاتی می انگارد.
اگر بر اساس شیوه پیامبران که انسان را موجودی شریف (164)، خلیفه خدا (165)، امانتدار الهی (166) و سجده شده فرشتگان (167) می دانند با دیگران رفتار شود آنان نیز از سر بزرگی رفتار خواهند کرد، زیرا آن که شریف است و به بزرگی یاد می شود، با رفتارهای ناشایست، شرافت و بزرگی خویش را در هم نمی شکند؛ امام علی علیه السلام فرمود:
«مَن کَرُمَت عَلَیهِ نَفسُهُ لَم یُهِنها بِالمَعصِیَةِ» (168)
«هر کس که از کرامت نفس برخوردار باشد، با انجام گناه، آن را پست و بی ارزش نمی کند».
اما اگر بر اساس مرام فرعونی گری که انسان را خوار و بی مقدار می شمارد (169) رفتار شود، دیگران نیز رفتاری همسان و همانند خواهند داشت، زیرا از کسی که خوار و تحقیر شده و شخصیّتش لگدمال مرام تفرعنی گشته است نمی توان توقعی غیر از این داشت. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:
«مَن هانَت عَلَیهِ نَفسُهُ فَلا تَأمَن شَرَّهُ» (170)
«کسی که شخصیّتش خوار گشته است، از شرّ او ایمن مباش».
اصل اخوت که بر مبنای سیره پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله پی ریزی شده است جلوه ای از اصل کرامت و شرافت است، تا آن جا که در آیین آن حضرت، تکریم برادران ایمانی با تکریم خداوند برابر شمرده شده است:
«مَن اَکرَمَ أخاهُ المُسلِمَ فَاِنَّما یُکرِمُ اللهَ عَزَّوَجَلَّ» (171)
« هر کس برادر مسلمان خویش را تکریم کند، گویا خداوند بزرگ را تکریم کرده است».
بنابراین از آن روی که اصل تکریم، امری پسندیده و بایسته است و حرمت شکنی، امری زشت و نکوهیده، وظیفه برادری ایجاب می کند تا مؤمنان در تعامل با یکدیگر اصل کرامت و تکریم را در پیش گیرند، چرا که حرمت شکنی به نفاق (172) و خودخواهی (173) می انجامد و روشن است که نفاق و خودخواهی، آدمی را در برخورد با دیگران ناسازگار می کند و در نتیجه، ارکان روابط اجتماعی متزلزل می گردد و پیوند برادری رو به سستی می نهد.

3- ستیز با خطا، نه با برادران خطاکار

هرچند انسان آفریده ای مبارک است و بر اساس فطرت درونی خود حق جو بوده و در تعامل اجتماعی، پایبند هنجارهای اجتماعی است، نباید از این واقعیّت تلخ غفلت کند که در معرض انواع خطاهاست و محل سهو و فراموشی (174). روشن است که لازمه سهو و فراموشی، بروز خطاهاست و از این روی است که برای هر بخشایشگری، سقوطی است و برای هر دانشمندی، لغزشی: «لِکُلِّ جَوادٍ کَبوَةٌ وَ لِکُلِّ عالِمٍ هَفوَةٌ» (175)
ممکن الخطا بودن انسان چنان است که در آیینه ضرب المثل و اشعار و سخنان نغز بزرگان بازتابیده است، چنانکه حافظ می گوید:
ما به صد خرمن پندار زره چون نرویم
که ره آدم خاکی به یک دانه زدند (176)
نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: کُلُّ بنی آدَمَ خَطاءٌ (177) و نیز این عبارت انجیل که «... و لابد از وقوع لغزشهاست» (178) همه، گواه بر این است که نباید از نوع انسان، توقع عصمت داشت.
تاریخ بشر، از دیرینه ترین روزگاری که بر انسان گذشته است تاکنون که عصر بلوغ اندیشه و دانش است نیز شاهدی بر این ادعاست که انسان به حکم آن که انسان است و از سهو و فراموشی و نیز از دانشی اندک (179) برخوردار است در معرض انواع لغزشها و خطاهاست. البته این، بدان معنا نیست که انسان، بی اختیار بوده و ناگزیر از انجام خطاهاست بلکه او برخوردار از قدرت انتخاب است و می تواند با انتخابی درست، در جهت کمال آدمی آن چنان پیش رود، که در خیال هم نگنجد (180) و اگر غیر از این بود، به یقین، مأموریّت پیامبران لغو و بیهوده بود.
نیز منظور، آن نیست که باید خطاکاران را به حال خود وانهاد و در برابر خطاهای آنان واکنش نشان نداد، بلکه وظیفه ملّی و دینی ایجاب می کند برای پیشگیری از تباهی جامعه، خطاکاران را به نادرستی رفتارشان آگاه ساخت و آنان را از لغزش و خطا بازداشت.
در جامعه ایمانی، روش برخورد با لغزشها و خطاها این نیست که با خطاکاران برخورد شود بلکه لازم است که با تدابیری درست، آنان را به خطاها و زشتی رفتارشان، آگاه ساخت. در این باره قرآن کریم، بیان می دارد که نباید برادر ایمانی را از خود راند، بلکه باید عمل نادرست او را دفع کرد، آن هم نه با بدی و تندخویی، بلکه با زیباترین وجه:(وَ لا تَستَوِی الحَسَنَةُ وَ لا السَّیِّئَةُ وَ لَا ادفَع بالَّتی هِیَ أحسَنُ» (181)؛ چرا که دفع بدی با بدی، خود بدی دیگر است.
قرآن پس از سفارش به دفع بدی و خطا به جای ستیز با خطاکاران، این حکم را برهانی کرده و می گوید: ثمره این دستور آن خواهد شد که دشمنان کینه توز به دوستانی گرم و صمیمی، تبدیل می شوند: (فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ‌) (182)
ناگفته پیداست اگر به جای دفع بدی و خطا، برادران خطاکار پس زده می شدند، دیگر کسی باقی نمی ماند که به دوستانی گرم و صمیمی، تبدیل شوند. (183)
بنابراین نخستین گام در برخورد با برادران خطاکار، ارشاد و اندرز آنان و شناساندن خطای ایشان به آنهاست. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:
«المُسلِمُ مِرآةُ أخیهِ فَاِذا رَأیتُم مِن أخیکُم هَنوَةً فَلا تَکُوُنوا عَلَیهِ إلباً و أرشِدُوهُ وَ أنصِحوُا لَهُ وَ تَرَفَّقوا بِهِ وَ إِیَّاکُم و الخِلافَ فَاِنَّهُ مُروقٌ» (184)
«مسلمانان برادر یکدیگرند. پس هرگاه از برادرتان لغزشی دیدید، همگان او را مکوبید، بلکه ارشادش کنید، و به نیکی پندش دهید و با او نرمی کنید، و مباد اختلاف کنید که آن، سبب خروج از دین است».

4- مسؤولیّت پذیری

جامعه ایمانی بر اساس پیوند برادری، پی ریزی شده است همچون جوامعی نیست که برخی در پی عافیت و زندگی مرفهانه خویش باشند و برخی به دلیل خیل مشکلات از حدّاقل زندگی وامانند، بلکه جامعه ایمانی، آن چنان به هم گره خورده است که مشکل هر فرد، مشکل همه است؛ از این روی حقوق برادری ایجاب می کند هر یک از برادران ایمانی نسبت به دیگران احساس مسؤولیّت کنند و از سر باز زدن آن بپرهیزند. امام صادق علیه السلام در سخنی کلی، قاعده ای بنیادین را بیان می فرماید:
«من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم» (185)
«هرکس فریاد مسلمانی را بشنود که از مسلمانان یاری می خواهد و او، وی را بی پاسخ بگذارد، از مسلمانی به دور است».
دستوراتی که حاکی از ضرورت پذیرش مسؤولیت در برابر دیگر برادران ایمانی است بسیار است؛ امربه معروف و نهی از منکر (186)، نصیحت کردن (187)، اصلاح میان مردم (188)، برآوردن نیاز دیگران (189)، مشورت کردن (190) و مانند آن، نمونه هایی از این دستورات است.

5- مردم دوستی

از جمله وظایف بسیار مهمی که در نظام زندگی اجتماعی انسان در خور دقت و توجه است محبّت و دگردوستی است؛ زیرا انسان که ناگزیر از تعامل با دیگر افراد جامعه است، در صورتی قادر به این نوع زندگی است که جامعه از ارتباط توأم با دوستی و مهرورزی برخوردار باشد. پیامبر صلی الله علیه و آله مهرورزی را اساس خرد ورزی می داند و می فرماید:
«رَأسُ العَقلِ بَعدَ الإیمانِ بِاللهِ التَّوَدُّدُ إِلَی النّاسِ» (191)
«اساس خرد پس از ایمان به خدا، مردم دوستی است».
همچنین امام باقر علیه السلام در بیان ضرورت این نوع ارتباط در میان برادران ایمانی می فرماید:
«اِنَّ مِن حَقِّ المُؤمِنِ عَلَی المُؤمِنِ المَوَدَّةُ لَهُ...» (192)
«از جمله حقوق مؤمن بر مؤمن، مهرورزی به اوست».

سی وظیفه برادری

در نظام اجتماعی اسلام، حقوق و وظایف برادری بسیار است که شمارش و ذکر تمامی آنها در این جستار، شدنی نیست. (193) تنها با نقل یک حدیث که بخش فراوانی از وظایف برادری را یادآور شده است، سخن را به پایان می بریم:
امام علی علیه السلام می گوید: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: هر یک از مسلمانان بر دیگر برادر ایمانی اش سی حق دارد که همه باید آنها را ادا نمایند و یا او از آنان درگذرد. این حقوق عبارتند از:
1- از خطای او درگذرد.
2- بر او ترحم کند.
3- زشتیهای وی را بپوشاند.
4- لغزشهای او را نادیده انگارد.
5- پوزش او را بپذیرد.
6- نگذارد از او غیبت کنند.
7- پیوسته او را پند دهد.
8- دوستی با او را تداوم بخشد.
9- وعده او را وفا کند.
10- او را در بیماری اش عیادت کند.
11- در تشیع جنازه او حاضر شود.
12- دعوت او را اجابت کند.
13- هدیه او را بپذیرد.
14- احسان او را به نیکی جبران کند.
15- نعمت او را سپاس گوید.
16- او را به خوبی یاری دهد.
17- ناموس او را حفظ کند.
18- نیازش را برآورده سازد.
19- در برآوردن خواسته های او میانجیگری کند.
20- پس از عطسه دعایش کند.
21- او را در یافتن گمشده اش یاری رساند.
22- سلام او را جواب دهد.
23- با او به نیکی سخن گوید.
24- سوگندهایش را تصدیق کند.
25- با دوستانش دوستی ورزد.
26- از ستیز با او پرهیز کند.
27- او را چه ستمکار باشد و چه ستمدیده، یاری کند؛ یاری کردن او در هنگام ستم به این است که او را از ستم بازدارد، و یاری او آن گاه که مورد ستم واقع شود، آن است که حق او را از ستمکار بازستاند.
28- او را به چنگ کسی گرفتار نسازد.
29- او را خوار نگرداند.
30- آنچه را برای خود دوست می دارد برای او نیز دوست بدارد و هر آنچه را برای خود نمی پسندد برای او نیز نپسندد.
امام علیه السلام در پایان این حدیث، می فرماید: «از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که پس از یادآوری حقوق یاد شده، فرمود: اگر یکی از شما چیزی را از حقوق برادر ایمانی اش وانهد، وی حق خویش را در قیامت خواهد خواست و به سود او حکم خواهد شد.».(194)

پی نوشت ها :

1- پژوهشگر و مدرس دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
2- برای واژه شناسی این موارد نک: احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص3؛ محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، تصحیح محمد بقاعی، ص133؛ ابراهیم انیس و همکاران، المعجم الوسیط، ص9؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، تحقیق احمد حسینی، ج1، ص21و23.
3- محمد بن حسن طوسی، التبیان فی التفسیر القرآن، ج2، ص546: نیز نک: ابن منظور افریقی، لسان العرب، ج14، ص22.
4- نک: بقره (2)، آیه 254؛ نساء (4)، آیه 125؛ اسراء (17)، آیه 71؛ فرقان (25)، آیه 28؛ زخرف (43)، آیه 67.
5- نک:نور (34)، آیه 6؛ شعراء (26)، آیه 101.
6- نک: مائده (5)، آیه 18.
7- نک: نساء (4)، آیه 69.
8- نک: صافات (37)، آیه 51؛ زخرف (43)، آیات 36و38؛ نساء (4)، آیه 38؛ ق (50)، آیات 23و27.
9- نک: مائده (5)، آیه 30؛ اعراف (7)، آیه 142.
10- نک: یوسف (12)، آیه 58.
11- نک: نساء (4)، آیه 12.
12- نک: نساء (4)، آیه 23.
13- نک: ص (38)، آیه 22.
14- نک: اعراف (17)، آیه 65؛ هود (11)، آیه 50؛ شعراء (26)، آیه 106؛ نمل (27)، آیه 45؛ عنکبوت (29)، آیه 36.
15- نک: شعراء (26)، آیه 161.
16- نک: حجرات (49)، آیه 10؛ آل عمران (3)، آیه 103.
17- برای این موارد به ترتیب نک: آل عمران (3)، آیه 156؛ اعراف (7)، آیه 202؛ آل عمران (3)، آیه 167 و احزاب (33)، آیه 18؛ اسراء (17)، آیه 27.
18- حشر (59)، بخشی از آیه 14: « آنان را متحد می پنداری ولی دلهایشان پراکنده است».
19- آل عمران (3)، بخشی از آیه 103:«... و نعمت خدا بر خود یاد کنید: آن گاه که دشمنان [یکدیگر] بودید؛ پس میان دلهای شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید...».
20- مجادله (58)، بخشی از آیه 22:«قومی را نیابی که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند [و] کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کرده اند - هرچند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره آنان باشند دوست بدارند...».
21- آل عمران (3)، بخشی از آیه 200:« ...ایستادگی ورزید و مرزها را نگهبانی کنید...».
22- بقره (2)، بخشی از آیه 195: « در راه خدا انفاق کنید...».
23- حجرات (49)، بخشی از آیه 10: « در حقیقت مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید...».
24- شوری (42)، بخشی از آیه 38: «... کارشان در میانشان مشورت است...».
25- انفال (8)، بخشی از آیه 46: «... با هم نزاع مکنید که سست شوید و مهابت شما از بین برود...».
26- آل عمران (3)، بخشی از آیه 104:« و باید از میان شما، گروهی، [مردم] را به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی بازدارند...».
27- انفال (8)، بخشی از آیه 25: « و از فتنه ای که تنها به ستمکاران شما نمی رسد، بترسید...».
28- فتح (48)، بخشی از آیه 29: «... با همدیگر مهربانند».
29- از جمله حق مؤمن بر مؤمن، دوستی درونی و مواسات مالی است« نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص175.
30- نک: همان، ج2، ص171.
31- نک: همان، ج2، ص 147.
32- نک: همان، ج2، ص 366.
33- نک: همان ج2، ص362، نیز: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص182.
34- به من ایمان نیاورده است کسی که شب با شکم سیر بخوابد، در حالی که برادر مسلمانش، گرسنه است، نک: محمد بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه محمدعلی مجاهد هدی، ص 635؛ محمدباقر مجلسی، بحارالنوار، ج71، ص 387.
35- نک: محمد بن یعقوب کلینی اصول الکافی، ج2، ص 275؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص 222.
36- نک: ابن کثیر، البدایه ی و النهایه ی، ج3، ص 280.
37- خدا را، خدا را درباره فقیران و مسکینان! آنان را در زندگی خود شریک گردانید». نک: محمد بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضرة الفقیه، ج4، ص191، محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج42، ص 249.
38- نک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج2، ص 331.
39- آن گاه که رگ یکی از آنها زده شود دیگران دیده بر هم نمی توانند گذارند». نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 165؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص 264..
40- محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص166؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص 268.
41-همان.
42- نک: محمد خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، تحقیق جلال الدین محدث ارموی، ج4، ص 315.
43- نک: همان، ج5، ص 285.
44- نک: سید رضی، نهج البلاغه، شرح و ترجمه فیض الاسلام، حکمت 352، ص 1254.
45- نک: فرقان (25)، آیه 63.
46- حجرات (49)، بخشی از آیه 10: « در حقیقت مؤمنان با هم برادرند...».
47- برای این واقعه نک: ابن هشام حمیری، سیره ی النّبی، ج2، ص 351؛ نیز: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج38، صص 132 و 335.
48- محمد بن نعمان عکبری(شیخ مفید)، المسائل العکبریه، ص94؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج64، ص74.
49- نک: عبس (80)، آیات 36-34.
50- معارج (70)؛ بخشی از آیه 11 و آیات 14-12:«...گناهکار آرزو می کند که کاش برای رهایی».
51- قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج16، ص 322.
52- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار،ج25، ص 248.
53- رشیدالدین میبدی، کشف الاسرار و عدّة الابرار؛ به کوشش علی اصغر حکمت، ج9، ص 268.
54- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار،ج74، ص236.
55- همان، ج74، ص 234؛ محمد بن نعمان عکبری(شیخ مفید)، الاختصاص، ص 30.
56- محمد خوانساری، شرح غرر الحکم و دررالکلم، تحقیق جلال الدین محدث اُرموی،ج2، ص 50.
57- محمد بن حسن طوسی، الامالی، ج1، ص96.
58- به حسن معاشرت، دوستی تداوم می یابد». نک: محمد خوانساری، شرح غرر الحکم و دررالکلم، ج3، ص 220.
59- همان، ج5، ص 280؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص 448.
60- نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج2، ص 103؛ نیز: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص434.
61- نک: محمد خوانساری، شرح غرر الحکم و دررالکلم، ج5، ص 379؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص 435.
62- راوندی، النوادر، ج1، ص 111.
63- محمد بن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص 406.
64- سید رضی، نهج البلاغه، شرح و ترجمه فیض الاسلام، نامه 31، ص 933.
65- حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج8، ص 362؛ ابن ماجه، السنن، ج1، ص 26.
66- محمد بن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص 554.
67- حرّانی، تحف العقول، ص 359.
68- محمد خوانساری، شرح غرر الحکم و دررالکلم، ج5، ص 241؛ نیز نک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج78، ص 278.
69-
70-
71- نک: آل عمران (3)، آیه 134.
72- نک: شوری (42)، آیه 37.
73- نک: نحل (16)، آیه 126؛ شوری (42)، آیه 40.
74- نک: محمد خوانساری، شرح غرر الحکم و دررالکلم، ج2، ص 4.
75- یوسف (12)، بخشی از آیه 92:«... امروز بر شما سرزنشی نیست...».
76- یوسف (12)، بخشی از آیه 92: «...امروز بر شما سرزنشی نیست...».
77- نصر (110)، آیات 1و2:« چون یاری خدا و پیروزی فرا رسد* و ببینی که مردم دسته دسته در دین خدا درآیند».
78- نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 179.
79- نک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص 355.
80- نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 186.
81- نک: همان، ج2، صص 150و157.
82- نک: همان، ج2، صص 177و179.
83- نک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج85، صص 214و229.
84- نک: محمد بن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص 492.
85- نک: همان،ج8، ص 560.
86- نک: همان، ج8، ص 559.
87- نک: سید رضی، نهج البلاغه، شرح و ترجمه فیض الاسلام، خطبه 120، ص 373.
88- نک: متقی هندی، کنز العمال، ج1، ص 177.
89- حجرات (49)، بخشی از آیه 10: « در حقیقت مؤمنان با هم برادرند، پس میان برادرانتان را سازش دهید...».
90- محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج 2، ص 209.
91- نک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 210.
92- نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 345.
93- نک: منذری، الترغیب و الترهیب، ج3، ص 449.
94- محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 344.
95- همان.
96- علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص 408.
97- حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج15، ص 261.
98- سعدی، گلستان، ص 42.
99- محسن کاشانی، المحجّة البیضاء، ج3، ص 29.
100- محمدباقر محلسی، بحارالانوار، ج75، ص 451.
101- نک: محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص 459.
102- نک: همان، ج11، صص 585-576؛ محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، صص 199-192.
103- نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، صص 192-188.
104- نک: محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، صص 409 و 429-424.
105- نک: همان، ج11، ص 590.
106- نک: همان، ج8، صص 497-492.
107- محمد خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج1، ص 358.
108- همان، ج6، ص 136.
109- زخرف (43)، آیه 67: « در آن روز یاران- جز پرهیزگاران بعضی شان دشمن بعضی دیگرند».
110- محمدباقر محلسی، بحارالانوار، ج74، ص 165.
111- حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج8، ص 362.
112- یونس (10)، بخشی از آیه 39: « چیزی را دروغ شمردند که به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تأویل آن برایشان نیامده است...».
113- نک: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج1، ص 611.
114- جعفر سبحانی، سیمای فرزانگان، ج2، ص 348.
115- حرّانی، تحف العقول، ص 28.
116- محمدباقر محلسی، بحارالانوار، ج78، ص 278.
117- میثم بن علی بحرانی، شرح مأة کلمة، ص 82.
118- نک: محمد خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، تحقیق جلال الدین محدث ارموی، ج1، ص 149.
119- نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 310.
120- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج71، ص 180.
121- همان، ج71، ص 75.
122- همان، ج71، ص180.
123- علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص 436؛ محمد خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، تحقیق جلال الدین محدث ارموی، ج5، ص 378.
124- ابن شیعه حرّانی، تحف العقول، ص 79.
125- سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، خطبه 113، ص111.
126- نک: سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، خطبه 114، ص 111.
127- نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج5، ص 181؛ نیز: محمد محمدیان، حیاة امیرالمؤمنین، ج1، ص 254.
128- ابن شیعه حرّانی، تحف العقول، ص 34؛ نیز نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج1، ص 128.
129- نک: انعام (6)، آیه 65.
130- صف (61)، بخشی از آیه 4: «... گویی بنایی ریخته شده از سرب اند».
131- مؤمنون (23)، بخشی از آیه 53: «... هر دسته ای به آنچه نزدشان بود، دل خوش کردند». نیز نک: روم (30)، آیه 32.
132- منذری، الترغیب و الترهیب، ج3، ص 447.
133- ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج3، ص 808.
134- حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج8، ص450.
135- همان، ج16، ص 315.
136- محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 175؛ محمد بن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه،ج8، ص 411.
137- محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 174.
138- عبدالرحمن سیوطی، الجامع الصغیر، ج1، ص 402؛ عبدالحسین امینی، ج11، ص 91.
139- محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 360؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج72، ص 163.
140- محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص167.
141- محمدباقر محلسی، بحارالانوار، ج71، ص 230.
142- محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 366.
143- نک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص 238.
144- نک: حرّانی، تحف العقول، ص 286.
145- نک: حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج8، ص352.
146- نک: علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص 98.
147- نک: حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج8، ص 351.
148- نک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص 364.
149- نک: همان، ج75، ص 229.
150- نک: علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص 440.
151- نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص167؛ محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج3، ص 136.
152- نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 300.
153- نک: همان، ج2، ص664؛ حرّانی، تحف العقول، ص 279.
154- محمد خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج5، ص 412. برای آسیبهای دیگر نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، صص330-272؛ محمد بن حسن حرعاملی، وسائل الشیعه، ج8، صص 650-567؛ کصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی، ج2، صص 492-471.
155- در احادیث تعبیر «المسلم أخو المسلم» نیز آمده است. در این باره نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 167؛ محمد بن حسن حرعاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص 542؛ محمدباقر محلسی، بحارالانوار، ج74، ص 221..
156- محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 166.
157- محسن فیض کاشانی، التحفة السنیّة، شرح عبدالله جزایری، نسخه خطی( آستان قدس رضوی)، ص 228؛ محمدباقر محمودی، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج1، ص 134.
158- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج68، ص 16؛ ج67، ص 71.
159- همان، ج74، ص 227.
160- محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 171؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص 547؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص 248.
161- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص 302.
162- محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 171؛ محمد بن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص 545.
163- نک: محمد بن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص 414و415؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص 391.
164- نک: اسراء (17)، آیه 70.
165- نک: بقره (2)، آیه30.
166- نک: احزاب (33)، آیه72.
167- نک: بقره (2)، آیه34.
168- حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج11، ص 339.
169- نک: زخرف (43)، آیه 54.
170- ابن شیعه حرانی، تحف العقول، ص483.
171- محمد بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص16؛ محمد بن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص 589.
172- نک: محمد خوانساری، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج6، ص 181.
173- نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی ،ج2، ص312 .
174- محمدعلی کاظمی خراسانی، فوائد الاصول، ج3، ص 271.
175- حسین بن محمد حلوانی، نزهه ی الناظر و تنبیه الخاطر، ص 44.
176- حافظ، دیوان، تصحیح محمد قزوینی و قاسم غنی، ص 368.
177- عبدالرحمن سیوطی، الدرّالمنثور، ج1، ص 261.
178- انجیل متی، باب18 ، بند 7.
179- نک: اسراء (17)، آیه85.
180- نک: نجک (53)، آیه9.
181- فصّلت (41)، بخشی از آیه34 : « و نیکی با بدی یکسان نیست. [بدی را] به آنچه خود بهتر است دفع کن...».
182- فصّلت (41)، بخشی از آیه34 :«... آن گاه کسی که میان تو و میان او دشمنی است، گویی دوست یکدل می گردد».
183- نک: عبدالله جوادی آملی، رسالت قرآن، ص 40.
184- ابن شیعه حرّانی، تحف العقول، ص108.
185- محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، ص 164؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج74، ص339.
186- نک: آل عمران (3)، آیه104.
187- نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، صص 171و363.
188- نک: حجرات (49)، آیات 9و10.
189- نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، صص 205و366.
190- ابن ماجه، السنن، ج2، ص 1233.
191- محمد بن بابویه قمی(شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج1، ص 38؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص295.
192- عبد علی بن جمعه حویزی، نور الثقلین، ج3، ص 149.
193- در این باره نک: محمد بن یعقوب کلینی، اصول الکافی، ج2، صص 210-188.
194- محمد بن حسن حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج8، ص 550.

منبع مقاله :
(1388)، مجموعه مقالات قرآن و جامعه شناسی(2)، تهران، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، مؤسسه نشر شهر، چاپ اول.